ماه: ژانویه 2010
تعادل
تنها ده درصدِ زندگی چیزی است که می بینیم، نود درصد بقیه واکنش هایی است که به اتفاقاتِ اطرافمان نشان می دهیم یا اگر زندگی یک ماموریت باشد و هدف ما با انگیزه زیستن، چطور با وجود تمامِ اتفاقاتی که ناخواسته برایِ مان می افتد می شود بدون مشکل زیست؟
ماده سه
هرکس حق حیات، آزادی و امنیت شخصی دارد.
+ اعلامیه جهانی حقوق بشر- ماده سه
پی نوشت: یعنی ما هم جز این «هرکس» ها هستیم یا نه؟
همه چی آرومه
کلمه های کلیدی این روزها:
قطار، تهران، پروژه ی برنامه ریزی، سرما، تلفن استاد، اعدام، نوزده سالگی، سکوت، خاک سرد، جشنواره ی فیلم، به رنگِ ارغوان، جی دی سلینجر، ناتور دشت، وبلاگ، گودر، ننوشتن، برف، برف، برف…
پی نوشت: نوزده سالگی درست عکس نود و یک سالگی است…
از اونجایی که…
از اونجایی که امتحان هایِ ما امروز تموم شد و توی این مدت یادمون رفته قبلا چطوری زندگی می کردیم و به قولِ لیلا یِ ماندن بی من اون تیکه هایِ مهم زندگی رو فراموش کردیم، اینِ که کمک کنید و بهمون تقلب برسونید، بگید چطوری میشه اون همه وبلاگ نوشت؟