ماه: ژوئیه 2009
تا کجا باید دوید؟
عشق تازه/ حرف تازه/ قصه ی تازه کجاست؟
بازگشت از سفر
یک- تمام دیشب کابوس کهریزک را می دیدم.
دو- این پست خواب بزرگ را دوست دارم. بخصوص آن تکه ای که می گوید: « باید دوباره خودمان بشویم. مبادا خجالت بکشیم از فیلم دیدن و قصه و شعر خواندن در این روزها. از لذت بردن. از نیشخند دائمیمان به دنیا. مبادا دریغ کنیم از خودمان، همه آن چیزهایی که ما بودن ما را میسازد. ما بودن ما چهار تا و نصفی را میسازد. »
سه- حیف از سیف ا… داد که فیلم های بیشتری نساخت. امروز تلویزیون فیلم بازمانده را پخش کرد.
چهار- یک نفر این جا دلش تنگ است…
در راه دریا
گرم و زنده/ بر شن های تابستان/ زندگی را بدرود خواهم گفت…
پی نوشت: دارم می روم دریا، از فردا چند روزی نیستم.
در سوگ
گلرخ کمالی: با زخم باید ساخت، طول می کشه، ولی خوب میشه.*
* سگ کشی/ بهرام بیضایی