گربه هایِ خیابانی
وسطِ کوچه
نردِ عشق می باختند
گربه ی خانگیِ من
از پشتِ شیشهی پنجره
با چشم هایِ گرد شده
به کوچه خیره مانده بود
…
گربه هایِ خیابانی
وسطِ کوچه
نردِ عشق می باختند
گربه ی خانگیِ من
از پشتِ شیشهی پنجره
با چشم هایِ گرد شده
به کوچه خیره مانده بود
…
تو اکنون ز عشقم گریزانی
غمم را ز چشمم نمی خوانی
…