یک وقت هایی هم صدایِ جادوییِ ژاله علو که می گفت: «صبح بخیر الفی اتکینز» می شد دوست داشتنی ترین صدایِ دنیا.
دوستداشتن:
دوست داشتندر حال بارگذاری...
مرتبط
14 نظر برای “جهتِ نوستول بازی”
درود
1- کودکی ما و آرزوهای بزرگ …
2- چه افتخاری نصیب افتخاری شد که در کنار استاد ژاله علو چهره مالندگار شدند و مرا یاد یکی از آهنگ های از جنس آهنگ های خودش یعنی سفارشی/سفارشی عاشقتم /.. انداخت.
موافقم. چقدر دوست داشتیم اون کارتون رو با اون صدای گرم. راستی دیدی اون شب توی اون مراسم تلوزیون که مثلا» برای بزرگان کشور گرفته بودند (اسمش یادم رفته!) حالا گذشته از اینکه چند نفرشون واقعا» لایق این نام و نشان بودن، ژاله علو هم آمد و پشت تریبون حرفی زد و تشکری کرد؟ اگه اشتباه نکنم گفت که حدود 49 ساله که داره کار میکنه. من همون موقع توی دلم گفتم خدا کنه سالهای سال این صدا زنده باشه.
یک کارتونی هست که هر چی فکر می کنم اسمش یادم نمی آد… یه آقایی بود که اسمش ادموند یا همچین چیزی بود و همش تو اداره ش افسرده نشسته بود و به گذشته فکر می کرد. همیشه هم داشت به چپ و راست نگاه می کرد! اگه چیزی از این یادتونه خوشحال می شم! لا اقعل می فهمم خواب ندیدم!
عزیززززم الفی اتکینز.اون پلیورش رو دوست داشتم.
چقدر صدای ژاله علو باصلابت و شیرین بود. خوش به حال ما که برنامه های رسانه های دوران کودکیمون ، حرفی برای گفتن داشتن
درود
1- کودکی ما و آرزوهای بزرگ …
2- چه افتخاری نصیب افتخاری شد که در کنار استاد ژاله علو چهره مالندگار شدند و مرا یاد یکی از آهنگ های از جنس آهنگ های خودش یعنی سفارشی/سفارشی عاشقتم /.. انداخت.
صبح بخير مسعود جان! هرچند كه صدايمان جادويي نيست.
با اجازه سيو وپرينت گرفته شد تا به دخملي نشان داده شود. ممنون من عاشقشم.
نسیم جان جادویی نیست، دوستانه که هست 😉
موافقم. چقدر دوست داشتیم اون کارتون رو با اون صدای گرم. راستی دیدی اون شب توی اون مراسم تلوزیون که مثلا» برای بزرگان کشور گرفته بودند (اسمش یادم رفته!) حالا گذشته از اینکه چند نفرشون واقعا» لایق این نام و نشان بودن، ژاله علو هم آمد و پشت تریبون حرفی زد و تشکری کرد؟ اگه اشتباه نکنم گفت که حدود 49 ساله که داره کار میکنه. من همون موقع توی دلم گفتم خدا کنه سالهای سال این صدا زنده باشه.
راستي مسعود جان در مورد كتاب «خداي چيزهاي كوچك» يه كوچولو نوشتم. دوست داشتي ببين.
یادش بخیر.
یک کارتونی هست که هر چی فکر می کنم اسمش یادم نمی آد… یه آقایی بود که اسمش ادموند یا همچین چیزی بود و همش تو اداره ش افسرده نشسته بود و به گذشته فکر می کرد. همیشه هم داشت به چپ و راست نگاه می کرد! اگه چیزی از این یادتونه خوشحال می شم! لا اقعل می فهمم خواب ندیدم!
اسمش رابرت بود، آخ من می مردم واسش… بذار بگردم ببینم اطلاعات کامل تری راجع بهش پیدا میشه یا نه؟
رابرت نمي خواد بزرگ بشه!
مرسی نسیم!
عزیززززم الفی اتکینز.اون پلیورش رو دوست داشتم.
چقدر صدای ژاله علو باصلابت و شیرین بود. خوش به حال ما که برنامه های رسانه های دوران کودکیمون ، حرفی برای گفتن داشتن
نظر من کو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واسه این پست نظر نذاشته بودی مینا!
چرا باید بغض کنم ؟!!
انگار یه چیزی از هزار سال پیش در اومد
منو با خودش برد
و تو همون 5 ثانیه من دوباره بچه شدم